سلام
نوشته شده توسط : محسن

خدایا کفر نمیگویم.

 

خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود

 خواهم اسیر زندگی ‌کردی. 


خداوندا! 


اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی 


‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته 


به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! 
خداوندا! 
اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌

مسی‌ قیر اندود بگذاری 


و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو

و آن‌سو در روان باشد 


زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! 
خداوندا! 
اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه

 خلقت، از این بودن، از این بدعت. 


خداوندا تو مسئولی. 


خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه

 رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

این همه تنها بودم

 

این همه تنها بودم

تنهایی هم یارم نشد

به هر کی دل دادم نموند

هیچ کسی غمخوارم نشد

حالا یه دیوونه میگه یه عمره دنبال منه

چه جوری باورش کنم وقتی میگه مال منه

دیوونه دل منو میخونه و میگه نرو

میگه عاشقت شدم بمون پیشم دیگه نرو، بمون نرو

حس می کنم خود منه هیچ کس و هم نداره

وقتی می خواد حرف بزنه عشقو تو قلبم میاره

نکنه رو به آینه ام یا با خودم حرف می زنم

می بینمش حس می کنم انگاری اون خود منم

دیوونه دل منو میخونه و میگه نرو

میگه عاشقت شدم بمون پیشم دیگه نرو، بمون نرو

حس می کنم خود منه هیچ کس و هم نداره

وقتی می خواد حرف بزنه عشقو تو قلبم میاره

میگه عاشقت شدم بمون پیشم، بمون دیگه نرو، بمون نرو

می بینمش حس می کنم انگاری اون خود منم

دیوونه دل منو میخونه و بهم میگه نرو

 

نکنه رو به آینه ام یا با خودم حرف می زن





:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: